سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ |۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 19, 2024
حجت الاسلام نظری منفرد

حوزه تربیت شدگان امیرالمؤمنین(ع) را می توان به سه دسته خواص الخواص، خواص و عوام تقسیم نمود که آن را از بررسی زندگانی و سیره این افراد به دست آورده ایم.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین نظری منفرد در نشست"أصحاب ولایت"  در پاسخ به این سئوال که "تربیتِ تربیت یافتگان امام علی(ع) اساساً به کجا منتهی می شود؟ " گفت: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «أَنَا أَدِيبُ‏ اللَّهِ‏ وَ عَلِيٌّ أَدِيبِي/ من تربیت شده خدای تعالی و علی(ع) تربیت شده من است»؛ یعنی امام علی(ع) با یک واسطه ادب را از خدای تعالی گرفته است و آن واسطه پیامبر(ص) است که از طریق وحی این کار را انجام داده است.

امیرالمؤمنین(ع) باب علم خداوند متعال است و در فرمایشی می فرماید: «من از همان دوران طفولیت همراه پیامبر(ص) بودم و گاهی پیامبر لقمه می گرفت و در دهان من قرار می داد»؛ بنابراین تربیت شدگان مکتب امام علی(ع) با دو واسطه این تربیت را از پروردگار گرفته اند و ما می توانیم از باب امیرالمؤمنین(ع) بنگریم و ببینیم تربیت شدگان او چگونه تربیت شده اند؛ البته ما اشخاصی را داریم که پیامبر(ص) و امام علی(ع) را دیدند؛ ولی تربیت نشدند.

*تربیت یافتگان مکتب امیرالمؤمنین(ع)

تربیت شدگان امیرالمؤمنین(ع) را می توان به سه دسته خواص الخواص، خواص و عوام تقسیم نمود که آن را از بررسی زندگانی و سیره این افراد به دست آورده ایم.

در تعریف دسته عوام باید گفت؛ که این افراد کسانی بودند که اجمالاً از حضرت اطاعت می کردند و این تربیت هم بنا بر معرفت آنها از امام(ع) بوده است؛ لذا امام(ع) را در همین حد لازم الاطاعت می دانسته و به او احترام می گذاشتند.

در یک نقلی آمده است، وقتی حضرت امیر(ع) از جنگ صفین بر می گشتند، در مسیر مراجعت، به قبیله ای رسیدند که رئیس آن طائفه به استقبال حضرت آمده و ایشان را در حالیکه سواره بودند، بدرقه کرد که امام(ع) ایستاد و به او فرمود: برگرد؛ چراکه من سواره هستم و تو پیاده و چون تو رئیس قبیله هستی، این باعث ذلت مؤمن است و والی را مفتون می کند.

تعداد تربیت یافتگان دسته عوام بسیار زیاد بوده و به شش هزار نفر می رسیده است که به آنها «شرطۀ الخمیس» می گفتند که در تعریف «شرطة الخمیس» آمده است، آنها چند هزار نفر از افراد تحت فرمان حضرت امیر(ع) بودند که با حضرت عهد بستند تا پای مرگ در رکابش باشند و درباره تعداد آنها که در حقیقت فداییان این امام همام بودند، آمارهای مختلفی ارائه شده است برخی تعداد آنان را پنج هزار نفر و برخی از کتاب های تاریخی چهل هزار تن دانسته اند.

*خواص

دسته دیگر، دسته خواص هستند آنها را اشخاصی بودند که امام(ع) را تا حدی شناخته بودند؛ همانند اصبغ بن نباته، حارث همدانی و کمیل بن زیاد که اینها جزء خواص هستند نه خاص الخاص.

دسته دیگر، خواص الخواص امام علی(ع) هستند که این امام همام در خطبه 175 نهج البلاغه می فرماید: «لو شئت أن أخبر كلّ‏ رجل‏ بمخرجه‏ و مولجه و جميع شأنه لفعلت و لكن أخاف أن يكفروا فيّ برسول اللّه صلى اللّه عليه و آله إلّا إنى افضيه إلى الخاصّة ممّن يؤمن ذلك منه/ من اگر بخواهم بگویم، هر کسی خاطراتش چه بوده و کی متولد شده و چه زمانی از دنیا می رود و تا قیامت بخواهم بگویم چه گروهی هدایت شده و چه گروهی گمراه می شوند، می توانم؛ اما نمی گویم؛ هراس دارم مبادا درباره من غلو کنید؛ من این علم را به برخی از خواصم گفته ام» که از اینجا معلوم می شود، حضرت خواصی داشتند که صاحب سِرّ بوده اند.

*معرفی یاران خاص الخاص حضرت امیر(ع)

یکی از یاران خواص الخواص حضرت امیر(ع)، رشید حجری است، کسی که صاحب سِرّ امام علی(ع) بوده و علمِ منایا و بلایا می دانسته و وقتی قرار شد توسط عُمّال معاویه دست و پای او را بریده و به دار آویختند، مردم برای تماشا آمدند که در میان آنها دختر او نیز حضور داشت. دختر بر اساس عاطفه ای که نسبت به پدر داشت، گفت: بابا احساس درد هم می کنی؟ پاسخ شنید: آری؛ اما مشاهده کرد که پدرش از سکینه و وقار خاصی برخوردار است و گفت: چقدر احساس درد می کنی؟ رشید حجری جواب داد: همانند کسی که میان جمعیتی مختصر فشاری به او بیاورند. دختر گفت: پدر من در شگفتم فقط همین قدر احساس درد می کنی؟ او گفت: تعجب نکن؛ گروهی در آخر الزمان خواهند آمد که بینش و معرفت آنها نسبت به دین و امام زمان خود از ما بیشتر خواهد بود.

*میثم تمار

نمونه دیگر از یاران خواص الخواص حضرت امیر(ع)، میثم تمار است که درباره او آمده است: ابن زیاد او را زندانی و بیست روز پیش از شهادت امام حسین(ع) به شهادت رساند.

شغل میثم، خرما فروشی؛ اما صاحب سِرّ امیرالمؤمنین(ع) بود در احوالات او آورده اند در کنار یک نخله خرما نماز می خواند و گاهی به کسی که شاید عمرو بن حریص بود می گفت: من یک روزی همسایه شما خواهم شد و این چوبه دار من است. مدتی گذشت تا نخله خرما را بریدند و این شخص می گوید؛ همیشه فکر می کردم میثم چطور همسایه من خواهد شد؟! تا اینکه در 22 ذی الحجه سال 60 هجری، میثم را سیزده روز پس از شهادت حضرت مسلم(ع) آورده و چوبه دار او را در کنار خانه عمرو بن حریص زدند و میثم را در آنجا به دار آویختند.

عمرو بن حریص می گوید؛ در آن لحظه به یاد سخن میثم افتادم؛ می گفت: من همسایه تو خواهم شد و به من محبت کن؛ به همین دلیل به کنیزم می گفتم که زیر دار او را جارو بزند.

پیش از اینکه میثم را به دار بیاویزند، وارد زندان شد و مشاهده کرد مختار در زندان است. میثم خیلی نگران مختار بود و به او گفت؛ من کشته می شوم و تو قاتل عبید الله بن زیاد خواهی بود.

همچنین روزی میثم و حبیب بن مظاهر در کوفه به هم رسیدند حبیب بن مظاهر به میثم گفت: من می بینم کسی را در همین جا به جرم محبت امیرالمؤمنین(ع) به دار آویختند که میثم نیز به او گفت: من نیز می بینم کسی را که چهره سرخی دارد و او در راه محبت اهل بیت(ع) با حسین بن علی(ع) شهید خواهد شد اینها صاحب سِرّ و تربیت شدگان امام علی(ع) هستند.

*مالک بن اشتر نخعی

یکی دیگر از خاص الخواص، مالک بن اشتر نخعی  است که بعد از شهادت او امام علی(ع) فرمود: کجا دیگر کسی مانند مالک است. مالک برای من، همانند من برای پیامبر(ص) است.

مالک بن اشتر نخعی کسی است که روزی از بازار عبور می کرد و شخصی آب آلوده ای را به سمت او پرتاب کرد و به روی مالک ریخت. شخصی مالک را به آن مغازه دار معرفی کرد و آن شخص به دنبال او رفت و وی را در مسجد یافت؛ صبر کرد تا نماز مالک تمام شد نزد او آمد و با التماس، معذرت خواهی کرد مالک در پاسخ گفت: من به مسجد نیامدم و نماز نخواندم؛ مگر این که برای تو دعا کنم.

امیرالمؤمنین(ع) در مورد مالک فرموده است: اگر مالک کوه بود، کسی نمی توانست بر بالا و بام آن برود؛ با این حال در آن موقعیت تواضع خود را حفظ کرده و می گوید: من آمدم در این مسجد نماز نخواندم؛ جز اینکه برای تو دعا کنم و وقتی مالک در راه مصر با عسل زهرآلود و مسموم شهید شد، از امام علی(ع) پرسیدند: برای شهادت مالک چقدر ناراحت هستید؟ حضرت پاسخ دادند: به اندازه ای که اهل شام خوشحالند.

*هاشم بن عتبه(مرقال)

از دیگر یاران خواص الخواص و تربیت یافتگان امام علی(ع)، هاشم بن عتبه(مرقال) است. او از شجاعان اصحاب پیامبر(ص) بود افتخار جانبازی در جنگ «نرموک» را یافت و یک چشم خود را در این جنگ در راه خدا داد. همچنین او از یاران وفادار امیرمؤمنان(ع) نیز بود و افتخار شهادت در رکاب حضرت را در جنگ صفین یافت. او  و عمار در یک روز در صفین شهید شدند و امیرالمؤمنین(ع) این دو را در کنار هم نهاد و بر آنان نماز خواند.

هاشم بن عتبه از نعمت فرزندی مؤمن و وفادار برخوردار بود بنام «عبدالله» که نسخه دوم پدر بود در جنگ صفین پس از آنکه پدرش هاشم بر زمین افتاد، او پرچم پرافتخار پدر را برداشت و بر دشمنان چون شیر می غرید.

عمار بن یاسر از دیگر خواص یاران حضرت امیر(ع) است و او کسی بود که وقتی شهید شد، امام علی(ع) بر بالین سر او آمد و برای خود طلب مرگ کرد.

*صعصعۀ بن صوحان عبدی

یکی دیگر از خواص الخواص یاران امام علی(ع)، صعصعۀ بن صوحان عبدی است که به همراه او، دو برادر دیگر او نیز به نام های زید بن صوحان عبدی و صیحان بن صوحان عبدی از تربیت شدگان مکتب امام علی(ع) هستند.

در روایتی امام صادق(ع) فرمودند: «امام علی(ع) را نشناخت مگر صعصعه و افراد اندکی به همراه صعصعه.

سه سخن از صعصعه بن صوحان عبدی نقل شده که نشانگر چگونگی تربیت یافتن او و اهل ولاء بودن اوست.

صعصعه بن صوحان در روزی که با امیرالمؤمنین(ع) به عنوان خلافت بیعت کرد، بلند شد و گفت: آقا جان من یک عرضی دارم حضرت اجازه دادند و او گفت: شما به خلافت زینت دادی؛ نه خلافت به شما و شما خلافت را بلند مرتبه کردی؛ نه اینکه خلافت به مقام شما بیفزاید؛ خلافت به شما نیازمند است؛ نه اینکه شما نیازمند به خلافت باشید.

سخن دیگر صعصعه در روز بیستم ماه مبارک رمضان آن هنگامی است که ملاقات حضرت علی(ع) ممنوع شده بود او به درب خانه امام(ع) آمد و به نگهبان گفت: می خواهم امیرالمؤمنین(ع) را ببینم نگهبان جواب داد: نمی شود که او گفت: پس پیغام مرا به حضرت برسانید و جواب آن را برای من بیاورید. صعصعه به نگهبان گفت: سلام مرا به امام علی(ع) برسان و بگو: یا علی تو خدا را شناختی و خداوند در روح تو بزرگ بود. آن شخص پیام صعصعه را به امام(ع) رساند و حضرت نیز در جواب فرمودند: سلام مرا به او برسان و این پیام را به او بده که تو یاری کم هزینه و پر فایده بودی.

اما سخن سوم صعصعه بن صوحان، لحظه تدفین امام علی(ع) بود هنگام تدفین امیرالمؤمنین(ع) مشتی از خاک برداشت و بر سر خود ریخت و گفت: یا علی تو رفتی و کسی تو را نشناخت. اگر مردم تو را شناخته بودند، درب های آسمان و زمین بر مردم باز می شد و برکات بر آنها نازل می گشت؛ سپس یک صیحه زد و به شدت گریه کرد و دیگران را هم گریاند.

این افرادی که نام بردیم، تعداد اندکی از یارن حضرت بودند که آن امام همام را شناختند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • علي ثقفي IR ۱۳:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۸
    0 0
    ممنون